آغوشی برای اکنون، نه برای توضیح آنچه گذشت
آغوشی برای اکنون، نه برای توضیح آنچه گذشت
چطور میتوان بدون پرسش، فقط با بودن، به کودک احساس امنیت داد؟
مادر پارسا تعریف میکرد که پسر ۷ سالهاش بعد از مدرسه، با اخم وارد خانه شد، کیفش را گوشهای انداخت و چیزی نگفت. مادر سعی کرد با سوالهای مختلف علت ناراحتیاش را بفهمد، اما پارسا فقط با سکوت و چند کلمه کوتاه جواب داد. چند دقیقه بعد، وقتی مادر کنارش نشست و به او گفت: «من اینجام، هر وقت خواستی برام تعریف کن»، پسر آرامآرام شروع کرد از اتفاقی در مدرسه بگوید که باعث دلخوریاش شده بود. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که کودکتان در لحظههایی سکوت کرده، اما بعد از مدتی، با کلمهای ساده در را به روی گفتگو باز کرده است.
در مواجهه با کودکان، یکی از مهمترین چیزهایی که بزرگترها باید یاد بگیرند، همراهی با کودک در اکنون است. کودکان مثل بزرگترها نمیتوانند بهراحتی از احساسات گذشته یا نگرانیهای آینده صحبت کنند؛ اغلب در همان لحظهای که چیزی را تجربه میکنند، یا با آن کنار میآیند یا آن را در درون خود نگه میدارند. سوال اینجاست که چطور میتوان در همین لحظهها، با کودک همراه شد؟
بر اساس پژوهشهایی که در زمینه تعاملات کودک و بزرگترها انجام شده، دیده شده است که کیفیت رابطه در لحظه اکنون میتواند بسیار بیشتر از راهحل دادن یا تحلیل شرایط، به کودک کمک کند. یعنی گاهی کودک نیاز دارد فقط احساس کند که کسی کنارش هست، بیآنکه مجبور باشد فورا حرفی بزند یا چیزی توضیح دهد.
وقتی همراهی، از راه شنیدن نگاه اتفاق میافتد
آریا، پسری ۱۰ ساله، وقتی وارد جلسه شد، مستقیم روی صندلی نشست و به نقطهای در زمین نگاه کرد. حتی وقتی از او خواسته شد درباره هفتهاش بگوید، فقط شانه بالا انداخت. اما وقتی همراهش، بدون فشار و فقط با نگاه، کنارش ماند، بعد از چند دقیقه گفت: «من یه اشتباه کردم… نمیدونستم به کی بگم.» در این لحظه، آنچه به آریا کمک کرد نه سوالات دقیق، بلکه حضور آرام و بدون قضاوت بزرگتر بود.
کودکان اغلب با نگاه یا رفتارشان به ما میگویند چه احساسی دارند. اما اگر ما بخواهیم سریع از آنها «پاسخ کلامی» بگیریم، ممکن است فرصت همراهی را از دست بدهیم. بودن در لحظه اکنون یعنی بپذیریم که بعضی احساسها هنوز کلمه نشدهاند؛ اما میتوان آنها را با بودن، درک کرد.
لحظه اکنون، میدان تجربه مشترک است
وقتی والدین، واکنشهای کودک را همانطور که هست میپذیرند و بدون عجله یا اصلاح به او گوش میدهند، کودک بهتدریج حس امنیت بیشتری پیدا میکند. برای مثال، در لحظهای که کودک به چیزی واکنش شدید نشان میدهد، اگر والد فقط بگوید: «میبینم که الان خیلی ناراحتی» به جای «این که چیز مهمی نبود»، مسیر گفتگو بازتر میشود.
شاید برایتان جالب باشد بدانید که مغز کودک در مواجهه با چنین واکنشهایی، به شکل محسوسی آرامتر میشود. این یعنی وقتی کودک در فضای «درکشدن بدون نیاز به دفاع» قرار میگیرد، بهتر میتواند هیجانش را تنظیم کند و به تدریج دربارهاش حرف بزند.
کودکان در زمان حال زندگی میکنند؛ نه در تحلیلهای ما
دختر ۹ سالهای به مادرش گفته بود: «تو وقتی ناراحتم، سریع میخوای بگی تقصیر خودمه.» مادر که از شنیدن این جمله ناراحت شده بود، بعدا در خلوتش فکر کرد: «شاید واقعا همیشه دنبال این بودم که اشتباهش رو بفهمونم، اما اون فقط میخواست بفهمم که ناراحته.» در چنین لحظاتی، دیدن تجربه کودک در زمان حال، یعنی کنار گذاشتن تفسیرهای فوری و همراه شدن با احساسی که همین الان در جریان است.
یکی از نکات کلیدی در رشد روانی و عاطفی کودکان این است که آنها اغلب هنوز واژههایی برای بیان دقیق هیجانهای خود ندارند. یعنی ممکن است ناراحت، گیج یا دلخور باشند، اما نتوانند بگویند چرا. در اینجا، آنچه کمک میکند، بیشتر از هر چیز، احساس شنیدهشدن بدون نیاز به توضیح است. تا حالا برایتان پیش آمده که کودکتان فقط بخواهد کنارتان بنشیند، بدون اینکه چیزی بگوید؟ این همان جاییست که میتوان بدون حرف، رابطه ساخت!
گاهی، همراهی در اکنون، یعنی بدون سوال، فقط در کنارش بودن. مثل لحظهای که کودک با نگاه خیره به دیوار نشسته و ما به جای اینکه بپرسیم «چرا ناراحتی؟»، فقط کنارش بنشینیم. شاید همین بودن، همان چیزی باشد که کودک نیاز دارد تا کمکم بتواند در را باز کند.
همراهی یعنی ساختن فضای مشترک، نه فقط شنیدن کلمات
گاهی بزرگترها فکر میکنند اگر حرفهای کودک را دقیق بشنوند، یعنی همراه او بودهاند. اما همراهی واقعی چیزی فراتر از شنیدن کلمات است؛ یعنی ساختن یک فضای مشترک از تجربه، جایی که کودک احساس کند که نهفقط صدایش، بلکه خودش هم دیده شده است. مثلا وقتی کودکی با صدای بلند میگوید: «دیگه نمیخوام باهاش بازی کنم!»، اگر تنها به جملهاش توجه کنیم، شاید بگوییم: «باشه، پس بازی نکن!» اما اگر به احساس پنهان در پس آن جمله نگاه کنیم، شاید بفهمیم که او در واقع دارد فریاد میزند: «الان خیلی ناراحتم!»
همراهی در چنین لحظاتی، یعنی ما به جای تمرکز صرف بر جملهها، به دل احساس کودک توجه کنیم. یک پاسخ ساده مثل «انگار خیلی ناراحت شدی» میتواند برای کودک امنتر باشد از هر پیشنهاد یا نصیحتی. درک احساسی کودک، بدون قضاوت و بدون نیاز به اصلاح آن، یکی از نشانههای مهم حضور واقعی در اکنون است.
یکی از کودکانی که در تعاملهای مکرر، با پاسخهای ساده مثل «آره»، «نمیدونم» یا «بیخیال» جواب میداد، وقتی در چند جلسه متوالی فقط شنیده شد بدون آنکه از او سوالهای سخت پرسیده شود، به مرور شروع کرد به گفتن جملاتی مثل: «اگه بگم، مسخرهام نمیکنی؟» این جمله خودش نشان از یک تغییر عمیق داشت: او حس کرده بود که میتواند تجربهاش را در فضای مشترک بیاورد، بدون اینکه قضاوت شود.
لحظههایی که رفتار از کلمه مهمتر است
یک پدر میگفت: «پسرم وقتی چیزی خراب میکنه، سریع میگه “ببخشید” ولی میدونم که از درون هنوز ناراحته. نمیدونم چیکار کنم که احساساتش رو بیشتر بشناسم.» در چنین موقعیتهایی، همراهی با کودک نه با کلمات، بلکه با حضور رفتاری آرام، قابل پیشبینی و پذیرا شکل میگیرد. یعنی اگر کودک اشتباهی کرده، بهجای بازخواست یا نصیحت، کافی است کنار او باشیم، نگاهی پر از پذیرش و دستی که شانهاش را لمس کند.
این رفتارها، به شکل شگفتآوری پیامهای مهمی به کودک منتقل میکنند: «تو در امنیتی، حتی وقتی اشتباه میکنی.» چنین پیامهایی، در ناخودآگاه کودک حک میشوند و به مرور تبدیل به پایههای شکلگیری احساس ارزشمندی و رابطهای امن میشوند. کودک میفهمد که احساساتش، حتی آنهایی که خوب تعبیر نمیشوند، حق دارند وجود داشته باشند.
وقتی بزرگتر هم اجازه دارد نفهمد
یکی از زیباترین شکلهای همراهی در اکنون، زمانی است که بزرگتر به کودک میگوید: «نمیدونم دقیقا چه حسی داری، ولی اینجام که کنارت باشم.» این جمله ساده، بسیار قویتر از هر توضیحی عمل میکند. چون به کودک این پیام را میدهد: «برای فهمیدن تو، عجله ندارم. فقط میخوام همین حالا در کنارت باشم.»
در فضای عاطفی کودکان، اینکه احساس کنند بدون نیاز به توضیح فوری، پذیرفته شدهاند، یکی از عمیقترین شکلهای تجربه رابطه است. در واقع، همین بودن بدون فشار برای «فهمیدن»، خودش نشانهای از درک است.
آیا شما هم تا به حال در موقعیتی بودهاید که احساس کنید فقط میخواهید کسی کنارتان باشد، بدون اینکه چیزی بپرسد یا تحلیل کند؟ کودکان بیش از هر گروه سنی دیگری، به این نوع همراهی نیاز دارند. چرا که هنوز در حال آموختن زبان هیجانات و رابطه هستند، و ما بزرگترها میتوانیم مثل چراغی باشیم که مسیر فهمیدن احساسات را برایشان روشن میکند؛ نه با تحلیل، بلکه با بودن.
جمعبندی مقاله
درک و همراهی با کودکان در لحظه اکنون، یکی از مهمترین مسیرهایی است که ما را به دنیای درونی آنها نزدیک میکند. بسیاری از هیجانها و احساساتی که کودکان تجربه میکنند، هنوز واژه نشدهاند و تنها از راه نگاه، سکوت، رفتار یا حرکتهای کوچک خود را نشان میدهند. ما بزرگترها، اگر بتوانیم حضور آرام، پذیرا و بدون عجله داشته باشیم، به کودک کمک میکنیم تا کمکم در فضای رابطه، خود را بهتر بشناسد و احساس امنیت کند. همراهی در اکنون، یعنی بدون قضاوت، بدون تفسیر، و فقط با بودن، به او بگوییم: «میبینمت، همینطور که هستی.»
- کودکان بسیاری از هیجانهای خود را در لحظه حال و با رفتار نشان میدهند، نه با کلمات.
- همراهی مؤثر، یعنی حضور بدون قضاوت و بدون فشار برای صحبتکردن یا توضیح دادن.
- فضای مشترک عاطفی، با رفتارهای ساده و پذیرنده ساخته میشود، نه با نصیحت یا تحلیل.
- اعتراف به ندانستن، خود میتواند نشاندهنده احترام به دنیای درونی کودک باشد.
- احساس دیدهشدن در سکوت، پایهای برای رشد خودآگاهی و امنیت در کودک است.
برای اندیشیدن بیشتر
آیا تا به حال در موقعیتی بودهاید که کودکتان فقط میخواسته کنارتان باشد، بیآنکه چیزی بگوید؟ در آن لحظه چه احساسی داشتید؟
وقتی کودکتان واکنش شدید یا غیرمنتظرهای نشان میدهد، آیا تلاش میکنید بهسرعت آن را تحلیل یا اصلاح کنید؟ یا فقط در کنارش میمانید؟
در زندگی روزمرهتان، چقدر فرصت دارید که با کودکتان فقط «باشید»، بدون برنامه، هدف یا گفتگو؟
منبع مقاله
این مقاله از کتاب Children and Adolescents: Integrating Intersubjectivity and Neuroscience انتخاب شده است.
شما میتوانید دیدگاه خود را بصورت کاملا ناشناس و بدون درج اطلاعات شخصی خود ثبت نمایید.
حاصل جمع روبرو چند میشود؟