روانشناسی مدیریت، کار و سازمان

مقاومت سازمانی در برابر تغییر و پویایی‌های پنهان

مقاومت سازمانی در برابر تغییر و پویایی‌های پنهان

مقاومت سازمانی در برابر تغییر و پویایی‌های پنهان

چرا تغییرهای سازمانی، اضطراب‌های جمعی و واکنش‌های پنهان کارمندان را فعال می‌کنند؟

فرض کنید در سازمانی کار می‌کنید که خبر یک تغییر مهم اعلام می‌شود؛ مثلا ادغام دو واحد، تغییر ساختار گزارش‌دهی یا ورود یک سیستم جدید. در جلسه اول، همه سر تکان می‌دهند و می‌گویند «بله، لازم است». اما چند هفته بعد، کارها کند می‌شود، تصمیم‌ها به تعویق می‌افتد و مقاومت‌های عجیب‌وغریبی شکل می‌گیرد. شاید برای شما هم پیش آمده که با خودتان بگویید: «ما که موافق بودیم، پس چرا هیچ‌چیز جلو نمی‌رود؟»

از نگاه روانکاوی معاصر سازمان، مقاومت در برابر تغییر همیشه یک مخالفت آگاهانه و مستقیم نیست. خیلی وقت‌ها، تغییر مثل یک آینه عمل می‌کند؛ آینه‌ای که اضطراب‌ها، ترس‌ها و تعارض‌های ناخودآگاه سازمان را فعال می‌کند. در چنین شرایطی، افراد ممکن است در ظاهر همراه باشند، اما در عمل به شکل‌های مختلف عقب‌نشینی کنند، موضوع را کوچک جلوه دهند یا آن را به آینده‌ای نامعلوم موکول کنند.

تغییر فقط یک تصمیم مدیریتی نیست؛ تغییری در احساس امنیت، جایگاه، روابط و معنای کار است. وقتی این لایه‌ها دیده نمی‌شوند، سازمان ناخودآگاه به سمت حفظ وضعیت موجود می‌رود. آیا تا حالا احساس کرده‌اید که انگار خود سازمان، نه افرادش، دارد در برابر تغییر مقاومت می‌کند؟

ترس از دست دادن آنچه آشناست

مریم، کارشناس باسابقه یک واحد اداری است. با آمدن ساختار جدید، قرار است شرح وظایف شفاف‌تر شود و برخی نقش‌ها جابه‌جا شوند. مریم در جلسات می‌گوید مشکلی ندارد، اما مدام به روش‌های قدیمی برمی‌گردد و فایل‌های جدید را استفاده نمی‌کند. اگر از بیرون نگاه کنیم، شاید بگوییم «مقاومت می‌کند». اما در سطح عمیق‌تر، مریم دارد از چیزی محافظت می‌کند که برایش آشنا و امن بوده است.

در بسیاری از سازمان‌ها، تغییر به‌طور ناخودآگاه با ترس از دست دادن هویت حرفه‌ای گره می‌خورد. نقش‌ها، روال‌ها و حتی نارضایتی‌های قدیمی، برای افراد حکم نقاط اتکای روانی را دارند. تغییر این نقاط، می‌تواند حس بی‌ثباتی و گم‌گشتگی ایجاد کند. به همین دلیل، حتی تغییرهای «مثبت» هم ممکن است با اضطراب همراه شوند.

وقتی سازمان به این ترس‌ها توجه نمی‌کند، افراد ناخواسته به دفاع‌های روانی پناه می‌برند؛ مثلا انکار اهمیت تغییر یا تاکید افراطی بر مشکلات اجرایی. شاید بهتر باشد به جای پرسیدن چرا همکاری نمی‌کنید؟ بپرسیم: این تغییر چه چیزی را برای شما تهدید می‌کند؟

مقاومت به‌عنوان دفاع جمعی

در یک شرکت تولیدی، تصمیم گرفته می‌شود چند واحد با هم ادغام شوند. علی، مدیر میانی، متوجه می‌شود که تیمش بیش از حد به جزئیات اجرایی گیر می‌دهد و مدام می‌گوید «الان وقتش نیست». این رفتار فقط مربوط به علی نیست؛ کل تیم همین الگو را تکرار می‌کند. انگار یک توافق نانوشته شکل گرفته که تغییر را عقب بیندازند.

از منظر روانکاوی سازمان، چنین الگوهایی می‌تواند نشانه دفاع‌های اجتماعی باشد. یعنی گروه یا سازمان، به‌صورت جمعی، راه‌هایی پیدا می‌کند تا با اضطراب تغییر روبه‌رو نشود. این دفاع‌ها ممکن است به شکل بوروکراسی بیش از حد، جلسات بی‌نتیجه یا تمرکز افراطی بر مقررات ظاهر شوند.

این نوع مقاومت، لزوما آگاهانه یا بدخواهانه نیست. بیشتر شبیه واکنش بدن به خطر است؛ وقتی عضلات منقبض می‌شوند تا از آسیب جلوگیری کنند. سازمان هم برای حفظ انسجام روانی خود، به انقباض روی می‌آورد. آیا در محل کارتان دیده‌اید که در زمان تغییر، ناگهان همه‌چیز رسمی‌تر، خشک‌تر و کندتر می‌شود؟

چرا تغییرهای سازمانی، اضطراب‌های جمعی و واکنش‌های پنهان کارمندان را فعال می‌کنند؟

ناخودآگاه سازمان و بازی‌های پنهان قدرت

رضا، مدیر یک پروژه تحول دیجیتال است. او بارها تاکید می‌کند که هدف، بهبود همکاری و شفافیت است. اما در جلسات، تصمیم‌های کلیدی را به‌تنهایی می‌گیرد و فضای گفتگو را می‌بندد. اعضای تیم به‌تدریج منفعل می‌شوند و تغییر عملا متوقف می‌شود. اینجا مسئله فقط ابزار یا برنامه نیست؛ مسئله روابط قدرت و پیام‌های پنهان است.

در بسیاری از تغییرهای سازمانی، ناخودآگاه جمعی وارد صحنه می‌شود. ترس از دست دادن کنترل، جایگاه یا اعتبار، می‌تواند باعث شود مدیران و کارکنان ناخواسته نقش‌هایی بازی کنند که به بن‌بست می‌رسد. تغییر، صحنه‌ای می‌شود که تعارض‌های قدیمی دوباره اجرا می‌شوند، حتی اگر کسی درباره‌شان حرف نزند.

وقتی این لایه‌ها نادیده گرفته می‌شوند، سازمان ممکن است وارد چرخه‌ای شود که در آن هر تلاش جدید برای تغییر، با مقاومت بیشتری روبه‌رو می‌شود. شاید سوال اصلی این نباشد که چطور تغییر را اجرا کنیم؟ بلکه این باشد: چه چیزی در زیر سطح سازمان دارد از تغییر می‌ترسد؟

وقتی تغییر، روابط نادیده‌گرفته‌شده را آشکار می‌کند

تصور کنید سازمانی که سال‌ها با تنش‌های حل‌نشده بین واحدها کار کرده است؛ اختلاف‌های قدیمی، رقابت‌های پنهان و بی‌اعتمادی‌های انباشته. حالا قرار است یک تغییر ساختاری اجرا شود که همکاری بیشتری می‌طلبد. سمیه، یکی از اعضای تیم، می‌گوید: «مشکل ما ساختار نیست، ما اصلا بلد نیستیم با هم کار کنیم». این جمله ساده، در واقع پرده از لایه‌ای عمیق‌تر برمی‌دارد.

تغییر، اغلب مثل نور شدیدی عمل می‌کند که روابط نادیده‌گرفته‌شده را روشن می‌سازد. آنچه قبلا با روال‌های ثابت و عادت‌های روزمره پوشانده شده بود، ناگهان دیده می‌شود. سوءتفاهم‌ها، دلخوری‌ها و احساس بی‌عدالتی که سال‌ها در زیر سطح مانده‌اند، در فرآیند تغییر خودشان را نشان می‌دهند.

در چنین شرایطی، مقاومت در برابر تغییر می‌تواند تلاشی باشد برای فرار از مواجهه با این روابط دشوار. سازمان ناخودآگاه ترجیح می‌دهد «همان‌طور که هست» باقی بماند تا مجبور نشود به زخم‌های قدیمی نگاه کند. آیا تا به حال در محل کارتان دیده‌اید که تغییر، بحث‌های قدیمی را دوباره زنده کند؟

از این زاویه، کند شدن پروژه‌ها یا برگشتن به الگوهای قبلی، فقط مشکل مدیریتی نیست؛ نشانه‌ای است از اینکه سازمان ظرفیت مواجهه با پیچیدگی‌های عاطفی و بین‌فردی خود را ندارد. بدون توجه به این لایه، هر تغییر فنی یا ساختاری، روی زمینی لرزان بنا می‌شود. سازمان‌هایی که یاد می‌گیرند به این پیام‌ها گوش بدهند، به‌جای سرزنش افراد، می‌پرسند: «این مقاومت درباره چه چیزی به ما خبر می‌دهد؟» همین تغییر نگاه، می‌تواند آغاز حرکت متفاوتی باشد. وقتی روابط انسانی به رسمیت شناخته می‌شوند، تغییر دیگر فقط پروژه‌ای برای اجرا نیست، بلکه فرصتی می‌شود برای بازتعریف اعتماد، همکاری و معنای مشترک کار. در چنین فضایی، افراد احساس می‌کنند دیده می‌شوند و مجبور نیستند ترس‌هایشان را پشت سکوت یا تعلل پنهان کنند. این احساس دیده‌شدن، خود یکی از مهم‌ترین عوامل کاهش مقاومت است.

به زبان ساده، تغییر زمانی شانس موفقیت دارد که سازمان بپذیرد مسئله فقط «چه کار کنیم» نیست، بلکه «چگونه با هم هستیم» نیز هست. وقتی این دو از هم جدا می‌شوند، مقاومت به شکل‌های پیچیده و فرساینده ادامه پیدا می‌کند، حتی اگر برنامه‌ها روی کاغذ بی‌نقص باشند. شاید به همین دلیل است که برخی تغییرها، با وجود منابع و برنامه‌ریزی دقیق، هرگز به نتیجه نمی‌رسند. آنچه نادیده گرفته شده، نه مهارت فنی، بلکه واقعیت روانی زندگی سازمانی بوده است. در نهایت، مقاومت در برابر تغییر را می‌توان نشانه‌ای دانست از جایی که سازمان نیاز به مکث، توجه و گفتگوی صادقانه‌تری دارد.

این مکث، اگر جدی گرفته شود، می‌تواند سازمان را از چرخه تکرار شکست‌ها بیرون بیاورد. اگر نادیده گرفته شود، همان مقاومت به شکل‌های تازه‌تری بازمی‌گردد. تغییر، در این معنا، فقط حرکت به جلو نیست؛ گاهی دعوتی است برای ایستادن و دیدن آنچه مدت‌ها پنهان مانده است. شاید مهم‌ترین پرسش این باشد: سازمان شما، وقتی با تغییر روبه‌رو می‌شود، حاضر است به خودش نگاه کند یا ترجیح می‌دهد دوباره به عقب برگردد؟

جمع‌بندی مقاله

مقاومت در برابر تغییر، همیشه نشانه لجبازی، تنبلی یا ناآگاهی کارکنان نیست. از نگاه روانکاوی معاصر سازمان، این مقاومت اغلب زبان غیرمستقیم سازمان برای بیان اضطراب‌ها، ترس‌ها و تعارض‌هایی است که دیده یا شنیده نشده‌اند. تغییر، لایه‌های پنهان روابط، هویت‌های حرفه‌ای و احساس امنیت را فعال می‌کند و اگر سازمان نتواند برای این تجربه‌های انسانی جا باز کند، به‌طور ناخودآگاه به دفاع و ایستایی روی می‌آورد. فهم این پویایی‌ها کمک می‌کند به‌جای فشار بیشتر، با دقت و مسئولیت‌پذیری بیشتری به تغییر نگاه کنیم؛ تغییری که فقط در ساختار رخ نمی‌دهد، بلکه در کیفیت رابطه‌ها و معنای کار شکل می‌گیرد.

  1. مقاومت در برابر تغییر اغلب پاسخی ناخودآگاه به اضطراب و تهدید احساس امنیت است.
  2. تغییر می‌تواند ترس از دست دادن هویت حرفه‌ای و نقش‌های آشنا را فعال کند.
  3. دفاع‌های جمعی سازمان، مانند تعلل یا بوروکراسی افراطی، راهی برای اجتناب از اضطراب تغییر هستند.
  4. روابط حل‌نشده و بی‌اعتمادی‌های قدیمی، در زمان تغییر پررنگ‌تر می‌شوند.
  5. تغییر پایدار زمانی ممکن است که سازمان به لایه‌های انسانی و بین‌فردی خود توجه کند.

برای اندیشیدن بیشتر

در بسیاری از سازمان‌ها، ترس‌هایی مثل از دست دادن جایگاه، بی‌اهمیت شدن نقش‌ها یا نامعلوم شدن آینده شغلی گفته نمی‌شوند. یک راهکار عملی، ایجاد فضاهای کوچک و امن برای گفتگوست؛ نه جلسات رسمی و پرجمع، بلکه گفتگوی گروه‌های محدود که در آن افراد بدون پیامد مستقیم بتوانند نگرانی‌هایشان را بیان کنند. وقتی ترس شنیده می‌شود، دیگر مجبور نیست خودش را به شکل مقاومت نشان دهد.

اگر مقاومت را پیام بدانیم، اولین گام این است که به‌جای اصلاح رفتار، به معنای آن گوش بدهیم. مدیران می‌توانند به‌جای فشار برای اجرا، بپرسند این واکنش چه چیزی را درباره اعتماد، شفافیت یا تجربه‌های گذشته سازمان می‌گوید. تبدیل مقاومت به داده انسانی، کمک می‌کند تصمیم‌ها اصلاح شوند و تغییر با واقعیت روانی سازمان هماهنگ‌تر پیش برود.

بسیاری از سازمان‌ها فضا دارند برای گزارش عملکرد، اما نه برای بیان احساس ناامنی. راهکار عملی این است که گفتگو درباره ابهام و تردید، بخشی عادی از فرآیند تغییر شود؛ مثلا در جلسات منظم، زمانی مشخص فقط برای صحبت درباره تجربه‌های افراد در مسیر تغییر در نظر گرفته شود. وقتی بیان تردید عادی می‌شود، انرژی سازمان صرف پنهان‌کاری و دفاع نمی‌شود.

مقاومت سازمانی در برابر تغییر و پویایی‌های پنهان

منبع مقاله

این مقاله از کتاب Reflections on Groups and Organizations – Psychodynamics for Consultants and Managers انتخاب شده است.

دیدگاه ناشناس

شما می‌توانید دیدگاه خود را بصورت کاملا ناشناس و بدون درج اطلاعات شخصی خود ثبت نمایید.