روانشناسی روابط زوجین

پله‌های مارپیچ و بازگشت‌های آشنا در مسیر رابطه

پله‌های اشکری و بازگشت‌های آشنا در مسیر رابطه

پله‌های مارپیچ و بازگشت‌های آشنا در مسیر رابطه

چرا مسیر تغییر در رابطه شبیه نردبان صاف نیست و این‌همه بازگشت به الگوهای تکراری دارد؟

شاید برای شما هم پیش آمده باشد. یک روز احساس می‌کنید رابطه‌تان بهتر شده، حرف‌ها راحت‌تر گفته می‌شود و فاصله کمتر است. اما چند روز بعد، ناگهان همان دلخوری‌های قدیمی برمی‌گردند؛ همان سکوت‌ها، همان سوءتفاهم‌ها. با خودتان می‌گویید: «مگر ما جلو نرفته بودیم؟ پس چرا دوباره برگشتیم عقب؟» این تجربه برای خیلی از زوج‌ها آشناست و اغلب باعث ناامیدی می‌شود. انگار انتظار داریم تغییر مثل بالا رفتن از یک پله‌برقی باشد؛ آرام، پیوسته و رو به جلو. اما واقعیت رابطه چیز دیگری‌ست.

در نگاه بین‌فردی، تغییر در رابطه بیشتر شبیه بالا رفتن از پله‌های اشکری است؛ پله‌هایی که هر بار از زاویه‌ای تازه دیده می‌شوند. ممکن است یک قدم بالا بروید، بعد ناگهان حس کنید دوباره به همان نقطه قبلی برگشته‌اید، اما با نگاهی متفاوت. این برگشت‌ها لزوما نشانه شکست نیستند. گاهی فقط نشانه این هستند که ذهن و رابطه دارند از مسیرهای غیرخطی عبور می‌کنند؛ مسیرهایی که پیچ‌وخم دارند و قابل پیش‌بینی نیستند.

اگر انتظار داشته باشید رابطه همیشه رو به جلو و بدون توقف حرکت کند، احتمالا هر لغزش کوچکی را به‌عنوان عقب‌گرد تعبیر می‌کنید. اما اگر بپذیرید که تغییر در رابطه، رفت‌وبرگشت دارد، شاید بتوانید با مهربانی بیشتری به خودتان و شریک‌تان نگاه کنید. تا حالا برایتان پیش آمده که بعد از یک گفتگوی خوب، ناگهان از یک واکنش کوچک طرف مقابل ناراحت شوید؟ آیا ممکن است این نوسان‌ها بخشی از مسیر باشند، نه مانعی در برابر آن؟

وقتی تجربه‌ها روی هم تلنبار می‌شوند

فرض کنید مریم و علی بعد از مدت‌ها تصمیم می‌گیرند درباره دلخوری‌هایشان حرف بزنند. آن شب گفتگو آرام پیش می‌رود و هر دو احساس می‌کنند به هم نزدیک‌تر شده‌اند. اما چند روز بعد، در یک موقعیت کاملا معمولی، علی جمله‌ای می‌گوید که مریم را یاد رنج‌های قدیمی می‌اندازد. ناگهان همان احساسات گذشته برمی‌گردند؛ دلگیری، فاصله و شاید حتی اشک. مریم با خودش فکر می‌کند: «پس آن حرف‌ها چه شد؟»

در روابط انسانی، تجربه‌ها مثل لایه‌هایی روی هم می‌نشینند. هیچ گفتگویی در خلأ اتفاق نمی‌افتد. هر جمله، هر سکوت و هر واکنش، روی بستری از تجربه‌های قبلی سوار می‌شود. به همین دلیل است که یک اتفاق کوچک می‌تواند احساسی بزرگ را فعال کند. این فعال شدن‌ها اغلب ناخودآگاه‌اند؛ یعنی بدون آن‌که خودآگاه بخواهیم، گذشته در حال وارد شدن به اکنون است.

پله‌های اشکری دقیقا همین وضعیت را به‌خوبی نشان می‌دهند. وقتی از بالا به آن‌ها نگاه می‌کنید، ممکن است احساس کنید دارید دور خودتان می‌چرخید. اما اگر زاویه نگاه‌تان را عوض کنید، می‌بینید که هر دور، در ارتفاعی تازه اتفاق افتاده است. رابطه هم همین‌طور است. ممکن است یک الگوی قدیمی دوباره ظاهر شود، اما شما دیگر همان آدم قبلی نیستید. حتی اگر احساسات آشنا باشند، تجربه شما از آن‌ها می‌تواند متفاوت باشد.

تا حالا شده در یک موقعیت تکراری، این بار کمی مکث کنید و زود واکنش نشان ندهید؟ یا بعد از یک دلخوری، سریع‌تر به خودتان برگردید؟ این‌ها نشانه همان بالا رفتن‌های نامحسوس‌اند؛ حرکت‌هایی که خطی نیستند، اما واقعی‌اند.

چرا رابطه به عقب برمی‌گردد اما همان قبلی نیست؟

یکی از سردرگم‌کننده‌ترین تجربه‌ها برای زوج‌ها این است که فکر می‌کنند «دوباره به نقطه اول برگشته‌اند». اما در نگاه بین‌فردی، بازگشت همیشه به معنای تکرار نیست. وقتی یک الگوی قدیمی دوباره فعال می‌شود، این‌بار در بستری تازه رخ می‌دهد؛ با تجربه‌های جدید، آگاهی بیشتر و شاید حساسیت کمتر.

تصور کنید دوباره همان دعوای همیشگی تکرار شده، اما این بار یکی از شما زودتر متوجه تنش می‌شود. شاید حتی بتوانید نام احساس‌تان را راحت‌تر بگویید، یا بعد از بحث، زودتر آرام شوید. این تفاوت‌های کوچک نشان می‌دهند که رابطه هرچند به نظر می‌رسد به عقب برگشته، اما در واقع در سطح دیگری در حال حرکت است.

پله‌های اشکری کمک می‌کنند بفهمیم چرا تغییر در رابطه قابل اندازه‌گیری ساده نیست. شما نمی‌توانید بگویید «سه پله جلو رفتیم» و خیال‌تان راحت شود. رابطه زنده است و با هر تجربه، خودش را دوباره سازمان می‌دهد. آیا ممکن است آن‌چه شما عقب‌گرد می‌نامید، در واقع فرصتی برای دیدن دوباره همان موضوع از زاویه‌ای عمیق‌تر باشد؟

وقتی این نگاه را بپذیرید، شاید به‌جای ناامیدی، کنجکاو شوید. کنجکاوی به این‌که «این بار چه چیزی فرق دارد؟» و «من الان چه احساسی دارم که قبلا نداشتم؟» همین پرسش‌ها می‌توانند رابطه را از یک چرخه فرسایشی به مسیری زنده و پویا تبدیل کنند.

چرا مسیر تغییر در رابطه شبیه نردبان صاف نیست و این‌همه بازگشت به الگوهای تکراری دارد؟

چگونه دو ذهن، مسیر تغییر را با هم می‌سازند و به هم گره می‌زنند؟

شاید برای شما هم آشنا باشد؛ یک روز تصمیم می‌گیرید آرام‌تر حرف بزنید و واکنش‌تان را کنترل کنید. اما وقتی طرف مقابل همان لحن همیشگی را به کار می‌برد، ناگهان تمام تصمیم‌ها فراموش می‌شود. انگار چیزی درون‌تان روشن می‌شود و شما را به همان واکنش‌های قدیمی برمی‌گرداند. در این لحظه، تغییر فقط انتخاب شخصی شما نیست؛ بلکه نتیجه برخورد دو ذهن با هم است. رابطه جایی‌ست که تجربه‌های دو نفر به هم می‌رسند و مسیر را با هم شکل می‌دهند.

در این نگاه، هیچ‌کدام از شما به‌تنهایی مسیر را تعیین نمی‌کنید. هر واکنش، پاسخی به واکنش دیگری‌ست. درست مثل دو نفری که روی پله‌های اشکری حرکت می‌کنند؛ هر قدم یکی، زاویه دید دیگری را عوض می‌کند. به همین دلیل است که گاهی احساس می‌کنید کنترل از دست‌تان خارج شده. چون آن‌چه اتفاق می‌افتد، محصول «بینِ شما»ست، نه فقط درون شما.

اگر یک نفر در لحظه‌ای حساس، احساس طرد یا تهدید کند، تمام رابطه تحت تأثیر قرار می‌گیرد. ممکن است یکی عقب بکشد و دیگری جلو بیاید. یا یکی سکوت کند و دیگری پرخاشگر شود. این حرکت‌ها معمولا خودآگاه انتخاب نمی‌شوند؛ بلکه پاسخی‌اند به تجربه‌ای که در همان لحظه در میدان رابطه فعال شده است. آیا تا حالا شده بعدا با خودتان بگویید: «نمی‌خواستم این‌طور جواب بدهم، اما انگار از دستم در رفت»؟

حرکت‌های کوچک، تغییرهای بزرگ اما نامحسوس

لیلا و امیر را تصور کنید. همیشه وقتی بحث بالا می‌گرفت، امیر خانه را ترک می‌کرد و لیلا با گریه تنها می‌ماند. این بار اما امیر فقط چند دقیقه سکوت می‌کند و می‌ماند. شاید هنوز نتواند حرف بزند، اما نرفته است. لیلا هم به‌جای دنبال کردنش، نفس عمیقی می‌کشد و صبر می‌کند. ظاهرا اتفاق بزرگی نیفتاده، اما در عمق رابطه، چیزی جابه‌جا شده است.

این تغییرهای کوچک، همان بالا رفتن‌های نامرئی پله‌های اشکری‌اند. نه dramatic هستند، نه چشمگیر. اما ذهن رابطه آن‌ها را ثبت می‌کند. هر بار که واکنش کمی متفاوت می‌شود، داستان قدیمی ترک برمی‌دارد. شاید هنوز ترس و دلخوری وجود داشته باشد، اما دیگر همان شکل قبلی را ندارد.

بسیاری از زوج‌ها منتظر «احساس خوبِ کامل» می‌مانند تا باور کنند تغییر اتفاق افتاده است. اما در مسیرهای غیرخطی، تغییر اغلب قبل از احساس خوب رخ می‌دهد. یعنی اول رفتار کمی فرق می‌کند، بعد معناها آرام‌آرام جابه‌جا می‌شوند و در نهایت احساس‌ها تغییر می‌کنند. اگر فقط منتظر حس آرامش کامل بمانید، ممکن است این حرکت‌های ظریف را نبینید.

وقتی گذشته در حال حاضر نفس می‌کشد

یکی از دلایل غیرخطی بودن مسیر رابطه این است که گذشته همیشه همراه ماست. نه به شکل خاطره‌ای واضح، بلکه به‌صورت واکنش‌های آماده. شاید در کودکی یاد گرفته‌اید که وقتی کسی ناراحت است، باید عقب بکشید. یا شاید برعکس، یاد گرفته‌اید که با صدا بلند کردن، توجه بگیرید. این الگوها مثل میانبرهایی در ذهن عمل می‌کنند.

وقتی شریک‌تان رفتاری می‌کند که این الگوها را فعال می‌کند، گذشته و حال در هم می‌آمیزند. شما در ظاهر با آدم روبه‌رو هستید، اما درون‌تان با تجربه‌ای قدیمی‌تر درگیر است. همین هم باعث می‌شود احساس کنید رابطه مدام به عقب برمی‌گردد. اما اگر دقیق‌تر نگاه کنید، می‌بینید این بار شما همان آدم گذشته نیستید؛ حتی اگر واکنش‌تان شبیه باشد.

پله‌های اشکری کمک می‌کنند بفهمیم چرا نمی‌شود گذشته را «حل» کرد و کنار گذاشت. گذشته در هر قدم، از زاویه‌ای تازه ظاهر می‌شود. هدف این نیست که دیگر هرگز تحریک نشوید؛ بلکه این است که بتوانید آن لحظه را زودتر بشناسید و بدانید که الان در کدام پله ایستاده‌اید.

امید در مسیرهای غیرقابل پیش‌بینی

شاید از خودتان بپرسید: «اگر این مسیر این‌قدر پیچیده است، پس امید کجاست؟» امید دقیقا در همین غیرقابل پیش‌بینی بودن نهفته است. چون اگر مسیر خطی بود، هر اشتباه کوچکی می‌توانست همه‌چیز را خراب کند. اما در مسیرهای مارپیچی، هر بازگشت فرصتی‌ست برای دیدن دوباره.

وقتی بفهمید که تغییر قرار نیست یک‌باره و تمیز اتفاق بیفتد، فشار از روی رابطه برداشته می‌شود. دیگر لازم نیست هر بحثی را نشانه شکست بدانید. می‌توانید بپرسید: «این بار چه چیزی متفاوت است؟» یا «من الان چه چیزی را بهتر می‌فهمم؟» همین پرسش‌ها شما را یک پله بالاتر می‌برند؛ حتی اگر ظاهر ماجرا شبیه قبل باشد.

در نهایت، رابطه جایی‌ست که دو نفر با همه ناتمامی‌هایشان، راه را با هم می‌سازند. نه با نقشه‌ای دقیق، بلکه با تجربه‌هایی که در لحظه شکل می‌گیرند. پله‌های اشکری به ما یادآوری می‌کنند که گم شدن در مسیر، بخشی از حرکت است؛ نه نشانه پایان آن.

چطور نگاه غیرخطی، ناامیدی زوج‌ها را به فهم تبدیل می‌کند؟

خیلی وقت‌ها زوج‌ها می‌گویند: «ما این مسیر را قبلا رفته‌ایم، چرا دوباره برگشتیم سر همان بحث‌ها؟» این سؤال معمولا با خستگی و ناامیدی همراه است. اما اگر رابطه را شبیه پله‌های اشکری ببینید، شاید این برگشت‌ها معنای دیگری پیدا کنند. شما به همان نقطه برنگشته‌اید؛ بلکه از زاویه‌ای تازه به همان تجربه نگاه می‌کنید. این تفاوت کوچک، می‌تواند فرق بزرگی در احساس شما نسبت به رابطه ایجاد کند.

وقتی تغییر را خطی می‌بینیم، هر لغزش شبیه شکست است. اما در نگاه غیرخطی، لغزش‌ها بخشی از مسیرند. رابطه مثل یک گفتگوی زنده است؛ گاهی صدایش بالا می‌رود، گاهی قطع می‌شود و دوباره از سر گرفته می‌شود. مهم این نیست که گفتگو هیچ‌وقت متوقف نشود، بلکه مهم این است که هر بار با درک بیشتری ادامه پیدا کند. آیا تا حالا متوجه شده‌اید که بعضی بحث‌ها هنوز دردناک‌اند، اما زودتر تمام می‌شوند؟

این تغییر نگاه، فشار «باید بهتر باشیم» را کم می‌کند. وقتی انتظار ندارید همه‌چیز سریع درست شود، می‌توانید به تجربه‌های کوچک توجه کنید؛ همان لحظه‌هایی که شاید قبلا نادیده می‌گرفتید. یک مکث کوتاه، یک جمله ملایم‌تر، یا حتی پذیرفتن این‌که الان حال حرف زدن ندارید. این‌ها نشانه توقف نیستند؛ نشانه حرکت در مسیری متفاوت‌اند.

دیدن رابطه به‌عنوان یک فرایند زنده

رابطه چیزی نیست که یک‌بار ساخته شود و بعد فقط نگهداری شود. رابطه هر روز در تعامل‌های کوچک دوباره ساخته می‌شود. وقتی این را بپذیرید، دیگر دنبال نقطه پایان یا «حل نهایی» نمی‌گردید. پله‌های اشکری به ما نشان می‌دهند که هیچ نمای واحدی از رابطه وجود ندارد. هر بار که نگاه می‌کنید، چیزی تازه می‌بینید.

مثلا ممکن است امروز متوجه شوید که چرا یک جمله خاص شما را این‌قدر آشفته می‌کند، در حالی که دیروز فقط عصبانی‌تان می‌کرد. این آگاهی شاید مشکل را حل نکند، اما رابطه شما با آن مشکل را عوض می‌کند. شما دیگر فقط واکنش نشان نمی‌دهید؛ دارید تجربه را می‌بینید. همین دیدن، یک تغییر واقعی است.

پذیرفتن ناتمامی، به‌جای جنگ با آن

یکی از سخت‌ترین بخش‌های رابطه این است که بپذیریم کامل و بی‌نقص نخواهد شد. خیلی از رنج‌ها از همین انتظار می‌آیند. انتظار این‌که اگر درست تلاش کنیم، دیگر هیچ بحثی تکرار نشود. اما مسیرهای غیرخطی می‌گویند ناتمامی بخشی از زندگی‌ست. رابطه هم از این قاعده مستثنی نیست.

وقتی با ناتمامی نجنگید، انرژی بیشتری برای توجه به آن‌چه واقعا در حال رخ دادن است پیدا می‌کنید. شاید رابطه شما همیشه با یک حساسیت خاص همراه باشد. شاید بعضی موضوع‌ها هیچ‌وقت کاملا آرام نشوند. اما آیا ممکن است یاد بگیرید در کنارشان زندگی کنید، بدون این‌که هر بار همه‌چیز فرو بریزد؟

وقتی معنا مهم‌تر از نتیجه می‌شود

در نهایت، مسیر رابطه بیشتر از آن‌که درباره رسیدن به نتیجه باشد، درباره معناست. این‌که هر تجربه چه معنایی برای شما و شریک‌تان می‌سازد. پله‌های اشکری استعاره‌ای هستند برای یادآوری همین نکته: شما ممکن است بارها یک مسیر را طی کنید، اما هر بار با فهمی تازه.

اگر به‌جای پرسیدن «کی تمام می‌شود؟» بپرسید «الان چه چیزی در حال شکل گرفتن است؟»، رابطه‌تان فضای تازه‌ای پیدا می‌کند. فضایی که در آن، حتی سختی‌ها هم می‌توانند حامل معنا باشند. این نگاه، رابطه را از میدان قضاوت به میدان تجربه تبدیل می‌کند.

جمع‌بندی مقاله

در این مقاله با استفاده از استعاره پله‌های اشکری، به این پرداختیم که چرا تغییر در روابط زوجین اغلب خطی و قابل پیش‌بینی نیست. دیدیم که بازگشت به الگوهای آشنا لزوما به معنای شکست نیست، بلکه می‌تواند نشانه حرکت در سطحی تازه باشد. وقتی رابطه را به‌عنوان یک فرایند زنده و پویا ببینیم، ناامیدی جای خود را به فهم، کنجکاوی و صبر می‌دهد.

  1. تغییر در رابطه اغلب غیرخطی و همراه با رفت‌وبرگشت است.
  2. بازگشت به الگوهای قدیمی لزوما به معنای عقب‌گرد واقعی نیست.
  3. حرکت‌های کوچک می‌توانند معناهای بزرگی در رابطه بسازند.
  4. پذیرفتن ناتمامی، فشار و ناامیدی زوج‌ها را کمتر می‌کند.
  5. تمرکز بر معنا، رابطه را از قضاوت به تجربه منتقل می‌کند.

برای اندیشیدن بیشتر

اگر احساس می‌کنید رابطه‌تان به عقب برگشته، می‌توانید مکث کنید و از خودتان بپرسید این بار چه چیزی را زودتر می‌بینید یا می‌فهمید. پیشنهاد می‌شود به‌جای تمرکز بر نتیجه، به تفاوت‌های کوچک توجه کنید؛ مثلا این‌که آیا گفتگویتان زودتر تمام می‌شود یا احساسات‌تان را واضح‌تر تشخیص می‌دهید.

وقتی متوجه می‌شوید واکنش‌تان بیشتر از گذشته می‌آید، راهکار می‌تواند این باشد که احساس فعلی‌تان را نام‌گذاری کنید و آن را از موقعیت اکنون جدا ببینید. گفتن جمله‌ای ساده مثل «الان یک حس قدیمی فعال شده» می‌تواند کمک کند واکنش‌تان را کمی آهسته‌تر و آگاهانه‌تر انتخاب کنید.

اگر رابطه قرار نیست کامل شود، می‌توانید به این فکر کنید که چه کیفیتی از بودن با هم برایتان مهم‌تر است؛ مثلا امنیت، صداقت یا امکان گفتگوی آرام. تمرکز بر این معناها به شما کمک می‌کند به‌جای جنگیدن با نقص‌ها، راه‌هایی برای زندگی کردن در کنار آن‌ها پیدا کنید.

پله‌های اشکری و بازگشت‌های آشنا در مسیر رابطه

منبع مقاله

این مقاله از کتاب «An Intersubjective Systems Approach to Couples Therapy» انتخاب شده است.

دیدگاه ناشناس

شما می‌توانید دیدگاه خود را بصورت کاملا ناشناس و بدون درج اطلاعات شخصی خود ثبت نمایید.