روانشناسی کودک و نوجوان

بدن کودک، حافظه‌ای از هیجان‌های ناتمام

بدن کودک، حافظه‌ای زنده از هیجان‌های ناتمام

بدن کودک، حافظه‌ای زنده از هیجان‌های ناتمام

آیا بعضی احساس‌ها در بدن کودک ماندگارتر از آنند که فکر می‌کنیم؟

مادر کیان، پسر ۷ ساله‌ای که تازه وارد کلاس اول شده، تعریف می‌کرد: «هر وقت کسی حتی کمی صدایش را بالا ببرد، کیان سریع چشم‌هایش را می‌بندد و بدنش جمع می‌شود، انگار اتفاق بزرگی افتاده، ولی بعدش هم چیزی نمی‌گوید. فقط ساکت می‌ماند.» او نمی‌دانست این واکنش چرا با هر بار اتفاق ساده تکرار می‌شود، حتی وقتی هیچ دعوا یا خطری در کار نیست.

شاید برای شما هم پیش آمده که فرزندتان یا دانش‌آموزی در مدرسه، به چیزی واکنشی نشان می‌دهد که از نظر شما «زیاده از حد» است. مثلا یک حرف ساده باعث اشک ریختن، یا یک اتفاق کوچک باعث گوشه‌گیری طولانی می‌شود. این واکنش‌ها از کجا می‌آیند؟ آیا فقط به «رفتار» کودک مربوط‌اند یا چیزی عمیق‌تر، درون بدنش در جریان است؟

بدن کودک، حافظه‌ای زنده دارد. بعضی احساس‌ها، مثل ترس، خجالت، یا شرمندگی، فقط در ذهن باقی نمی‌مانند. آن‌ها در بدن جا خوش می‌کنند و مثل دکمه‌ای، با هر اتفاق مشابهی دوباره فعال می‌شوند؛ حتی اگر کودک خودش نداند چرا ناراحت شده است.

وقتی بدن کودک حافظه هیجانی می‌شود

آرزو، مادر دختری ۹ ساله، می‌گفت: «وقتی کسی بهش میگه اشتباه کرده، بلافاصله رنگش می‌پره، لبش می‌لرزه، و حتی گاهی استفراغ می‌کنه. ولی خودش هم نمی‌تونه بگه چرا این‌قدر ناراحت میشه.»

این واکنش‌ها فقط رفتار نیستند؛ بدن کودک با شدت تمام، همان احساس قبلی را زنده می‌کند. انگار بدنش هنوز در حال تجربه همان موقعیت قدیمی است. گاهی اتفاق ساده‌ای در گذشته مثل ترس از تنهایی در مهد کودک، یا دعوایی که کودک شاهدش بوده، باعث می‌شود بدن کودک برای مدت‌ها نسبت به احساس مشابه، واکنش افراطی نشان دهد. بدن کودک، مثل ساز حساسی است که وقتی یک نت خاص را می‌شنود، تمام وجودش به لرزه می‌افتد. حتی اگر خودش نفهمد چرا!

آیا ممکن است کودک، سال‌ها بعد از یک اتفاق کوچک، هنوز با بدنش به یاد آن لحظه واکنش نشان دهد؟ بله، و این واکنش‌ها همیشه «منطقی» به‌نظر نمی‌رسند. چون ریشه‌شان در بدن و احساس‌های نیمه‌آگاه قرار دارد، نه در فکر و استدلال.

هیجان‌هایی که بیرون نمی‌آیند، درون می‌مانند

پدر یحیی می‌گفت: «پسرم بعد از دعوای کوچکی که توی مدرسه کرده بود، تا سه روز حتی جواب سلام منم نمی‌داد. فقط سرش پایین بود. وقتی ازش پرسیدم چی شده، گفت: “هیچی”.»

در واقع، خیلی وقت‌ها کودک نمی‌داند چطور احساسش را بیان کند. او فقط «احساس» دارد، نه کلمات. وقتی احساسات شدید در بدن کودک باقی می‌مانند و راهی برای بیرون ریختن پیدا نمی‌کنند، در گوشه‌های تنش، رفتار یا حتی خواب و غذا پنهان می‌شوند. این هیجان‌های خاموش، هر بار که موقعیت مشابهی پیش بیاید، دوباره جان می‌گیرند.

مثلا کودکی که یک بار احساس تحقیر شده، ممکن است بعدها در جمع‌های ساده هم خودش را کنار بکشد، چون بدنش هنوز آن شرمندگی را با خود دارد. هیجان‌های ماندگار، همیشه پر سر و صدا نیستند. گاهی آرام، بی‌کلمه، و در سکوت، سال‌ها در بدن کودک حضور دارند.

آیا بعضی احساس‌ها در بدن کودک ماندگارتر از آنند که فکر می‌کنیم؟

بدن کودک، فقط ابزار حرکت نیست؛ خانه‌ی احساس‌هایش است

تا حالا شده احساس کنید کودک‌تان در یک موقعیت ساده، بیش از حد دفاعی یا مضطرب می‌شود؟ مثلا وقتی کسی ناخواسته صدایش را بالا می‌برد، یا وقتی اشتباهش را گوشزد می‌کنید؟

این نشانه‌ها گاهی نتیجه‌ی تجربه‌هایی هستند که بدن کودک هنوز آن‌ها را «تمام‌شده» نمی‌داند. مثل زخمی که روی پوست نیست، اما هنوز درد دارد. او شاید نداند چرا دلش می‌خواهد فرار کند، یا چرا از جمع دور می‌شود. اما بدنش یادش هست. واکنش‌های بدنی کودک، بخشی از تنظیم درونی او برای مواجهه با تجربه‌های احساسی‌اند. یعنی حتی وقتی کودک چیزی نمی‌گوید، بدنش در حال پاسخ دادن است. گاهی با تپش قلب، گاهی با سفت شدن ماهیچه‌ها، و گاهی با بی‌حرکت ماندن طولانی. این پاسخ‌ها بی‌دلیل نیستند؛ آن‌ها تلاش کودک برای کنار آمدن با چیزی هستند که شاید خودش هم هنوز درک نکرده است.

وقتی کودک هنوز درگیر احساسِ ناتمام است

لیلا، نوجوانی ۱۳ ساله، وقتی با مادرش درباره ماجرای دلخوری از دوستش حرف می‌زد، ناگهان اشک ریخت و گفت: «من فقط گفتم باشه… ولی از اون موقع دلم سنگین شده.» مادرش می‌گفت از ظاهر لیلا هیچ چیزی مشخص نبود، اما درونش پر از بغض بود.

گاهی کودک یا نوجوان در یک موقعیت احساسی، کاری نمی‌کند، چیزی نمی‌گوید، ولی آن احساس نیمه‌کاره در بدنش جا می‌ماند. این «ناتمام بودن» باعث می‌شود هر بار با موقعیت شبیه به آن روبه‌رو می‌شود، بدنش دوباره وارد حالت آماده‌باش شود. مثلا قلبش تند بزند، یا دلش بی‌دلیل آشوب شود. وقتی بزرگترها از بیرون به چنین واکنش‌هایی نگاه می‌کنند، ممکن است آن‌ها را «زیاده‌روی» بدانند. اما از درون کودک، این فقط یک تکرارِ بی‌کلمه است؛ تکرارِ احساسی که هرگز تمام نشده است.

بدن کودک، به دنبال درک شدن است؛ نه اصلاح شدن

گاهی اولین واکنش ما به این احساسات، راه‌حل دادن است. مثلا می‌گوییم: «خب ولش کن، مهم نیست» یا «نباید این‌قدر ناراحت بشی». اما کودک نیاز دارد کسی «ببیند» که او چه احساسی دارد، نه این‌که فقط راه فراموشی به او نشان دهند. اگر والد یا مراقب، بتواند به جای عجله برای آرام‌کردن، کمی مکث کند و فقط بگوید: «می‌فهمم که این برات سخت بود»، کودک احساس می‌کند درکش کرده‌اند. این درک‌شدن، شاید ساده‌ترین و عمیق‌ترین چیزی باشد که بدن او برای خاموش‌کردن آن هیجان ماندگار نیاز دارد.

گاهی کودک با بدنش فریاد می‌زند، ولی با کلمه چیزی نمی‌گوید. و گاهی فقط کافی است کسی باشد که این فریاد بی‌صدا را بشنود، نه اینکه فقط بخواهد آن را ساکت کند. بدن کودک، پیش از آنکه حرف بزند، با واکنش‌هایش با ما گفتگو می‌کند. کافی است بلد باشیم به این گفتگو گوش بدهیم، نه آن‌که فقط دنبال خاموش کردن نشانه‌ها باشیم. تنظیم احساسی در کودک، فرآیندی دوسویه است؛ یعنی کودک به‌تنهایی مسئول خاموش کردن هیجان‌هایش نیست، بلکه کیفیت رابطه با اطرافیان، و مخصوصا با والد یا مراقب اصلی، نقش تعیین کننده‌ای در این مسیر دارد.

وقتی ما به عنوان بزرگتر، بتوانیم فضای امنی برای احساس‌های ناتمام کودک بسازیم، بدن او آرام‌آرام اعتماد می‌کند که می‌تواند در این فضا، بدون دفاع، بدون فرار، فقط باشد. و این بودن، یعنی قدمی به سمت خاموش‌شدن هیجان‌هایی که تا امروز، در سکوت، با او بوده‌اند.

تا حالا احساس کرده‌اید که یک تجربه ساده گذشته، هنوز هم با کودک‌تان است؟ شاید نه در کلماتش، بلکه در خوابش، دل‌دردهایش، یا سکوت‌های ناگهانی‌اش؟ اگر این نشانه‌ها را ببینید، شاید وقت آن باشد که به جای عجله برای تغییر دادن رفتار، فقط با حضور، با گوش دادن، و با دیدن احساس او، کمی فضا بدهید تا آن هیجان قدیمی، بالاخره فرصتی برای شنیده شدن پیدا کند؛ و شاید، همین دیدن و ماندن، اولین قدم برای خاموش شدن آن هیجانِ ماندگار باشد.

بدن کودک، قطب‌نمای بی‌کلمه‌ احساس‌هاست

بدن کودک، چیزی بیش از استخوان و گوشت است. گاهی حتی پیش از آنکه کودک بفهمد چه احساسی دارد، بدنش آن را تجربه می‌کند. مثلا قلبش تند می‌زند، عرق می‌کند، یا سردش می‌شود، بدون آنکه بفهمد چرا؛ این نشانه‌ها، سیگنال‌هایی از درون‌اند؛ راه‌هایی که بدن، برای ابراز هیجان‌های ذخیره‌شده در خود، انتخاب کرده است. ما اگر به جای سرزنش، این سیگنال‌ها را مثل پیام‌هایی از درون کودک ببینیم، شاید بتوانیم قدمی به درک نزدیک‌تر برداریم.

در نهایت، هر کودک بدنی دارد که در آن زندگی می‌کند. و اگر ما بخواهیم با احساساتش همراه شویم، باید اول یاد بگیریم به بدنش گوش بدهیم. چون خیلی وقت‌ها، بدن او، چیزهایی را می‌داند که هنوز زبان نیامده‌اند.

جمع‌بندی مقاله

بدن کودک، مثل یک دفتر خاطرات بی‌کلمه است که هر تجربه‌ احساسی را با زبان خودش ثبت می‌کند. اگر ما بزرگترها یاد بگیریم این زبان را بشنویم اما نه با قضاوت، بلکه با حضور، شاید بتوانیم به کودک کمک کنیم تا بعضی احساس‌های خاموش نشده‌اش، بالاخره آرام بگیرند. احساس‌هایی که تا دیروز در دل و بدنش مانده بودند، با دیده‌شدن و درک شدن، آرام‌آرام مسیر خروج پیدا می‌کنند.

  1. برخی هیجان‌ها در بدن کودک ماندگار می‌شوند و با هر موقعیت مشابه، دوباره فعال می‌شوند.
  2. واکنش‌های جسمی مانند سفت شدن بدن یا بی‌حرکتی، می‌توانند نشانه هیجان‌های ناتمام باشند.
  3. کودکان همیشه نمی‌توانند احساسات خود را با کلمات بیان کنند؛ بدن آن‌ها راهی برای ابراز این احساسات است.
  4. درک‌شدن توسط والد یا مراقب، می‌تواند به خاموش شدن تدریجی این هیجان‌های ذخیره‌شده کمک کند.
  5. بدن کودک، یک قطب‌نمای احساسی زنده است و نیاز به شنیده‌شدن دارد؛ نه صرفا اصلاح‌شدن.

برای اندیشیدن بیشتر

شاید وقتش باشد لحظه‌ای به واکنش‌های کوچک اما تکراری فرزندتان توجه کنید. گاهی پشت یک ترس ساده یا یک حرکت ناخودآگاه، ردی از تجربه‌ای قدیمی پنهان است که هنوز در بدن زنده مانده است.

وقتی کودک درگیر هیجان شدید می‌شود، می‌توان مکث کرد و از خود پرسید: آیا الان نیاز دارد آرامش فوری پیدا کند یا بیشتر نیاز دارد کسی احساسش را واقعا بشنود؟ شاید همین پرسش، مسیر برخورد ما را تغییر دهد.

بودن در کنار کودک همیشه با کلمات اتفاق نمی‌افتد. گاهی کافی است به محیط نگاه کنید، به سکوت اجازه بدهید و با حضور آرام خود، فضایی بسازید که او حس کند بدون قضاوت هم پذیرفته می‌شود.

بدن کودک، حافظه‌ای زنده از هیجان‌های ناتمام

منبع مقاله

این مقاله از کتاب Children and Adolescents: Integrating Intersubjectivity and Neuroscience انتخاب شده است.

دیدگاه ناشناس

شما می‌توانید دیدگاه خود را بصورت کاملا ناشناس و بدون درج اطلاعات شخصی خود ثبت نمایید.