روانشناسی مدیریت، کار و سازمان

پویایی‌های پنهان در جلسات و روابط کاری

پویایی‌های پنهان در جلسات و روابط کاری

پویایی‌های پنهان در جلسات و روابط کاری

چه نیرویی پشت واکنش‌های «ظاهرا منطقی» ما در جلسات پنهان شده است؟

تا حالا در جلسه‌ای بوده‌اید که همه‌چیز به‌ظاهر آرام باشد، اما فضا سنگین و پرتنش احساس شود؟ هیچ‌کس حرف خاصی نمی‌زند، اما حس می‌کنید یک درگیری نادیدنی در حال جریان است. یا شاید دیده‌اید یکی از همکاران، بدون دلیل روشنی، به‌طور افراطی از پیشنهاد مدیر حمایت می‌کند یا ناگهان با خشم به یک نظر ساده واکنش نشان می‌دهد. این‌ها ممکن است نشانه‌هایی از انتقال، ضدانتقال و فرافکنی‌های ناخودآگاه باشند؛ همان نیروهایی که اغلب بدون اینکه بدانیم، پشت رفتارهای ظاهرا حرفه‌ای ما قرار دارند.

در روانکاوی محیط‌های کاری، جلسات سازمانی فقط مکان‌هایی برای تصمیم‌گیری نیستند؛ بلکه صحنه‌هایی هستند که در آن‌ها درام‌های درونی، اضطراب‌های نادیده و روابط شکل‌نگرفته نقش‌آفرینی می‌کنند. گاهی آنچه در ظاهر «بحثی محترمانه» است، در عمق خود میدان نبردی است بین ترس از طرد شدن، نیاز به تأیید، یا حتی زخم‌های قدیمی که از گذشته‌های دور با خود آورده‌ایم.

وقتی احترام، بازتابی از گذشته است

مریم از کارشناسان منابع انسانی، همیشه در جلسات به‌صورت غیرمنتظره‌ای جانب مدیرعامل را می‌گیرد، حتی زمانی که با موضعش مخالف است. از بیرون، ممکن است این رفتار را «وفاداری سازمانی» تعبیر کنیم. اما اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، می‌بینیم که او در واقع مدیر را جای پدر سخت‌گیرش گذاشته؛ کسی که همیشه منتظر تأییدش بوده است. این‌جاست که مفهوم انتقال خود را نشان می‌دهد؛ زمانی که احساسات یا تجربه‌های گذشته، به‌صورت ناخودآگاه به افراد فعلی در محیط کار منتقل می‌شوند.

انتقال فقط در سطح فردی باقی نمی‌ماند. در فضاهای کاری، این پدیده می‌تواند ساختار روابط را دگرگون کند. مثلا ممکن است فردی که ناخواسته احساس حمایت‌نشدگی از سوی مادرش را به تیم منتقل می‌کند، از همکاران انتظار مراقبتی اغراق‌آمیز دارد، و وقتی این انتظار برآورده نمی‌شود، احساس رهاشدگی شدیدی در او ایجاد می‌شود. آیا تا حالا دیده‌اید کسی به‌طور غیرعادی از یک بی‌توجهی ساده آزرده شود؟

وقتی ضدانتقال، جلسه را هدایت می‌کند

علی به عنوان مدیر واحد عملیاتی، به‌محض اینکه با اعتراض یکی از اعضای تیم روبه‌رو می‌شود، چهره‌اش بسته و حالت دفاعی‌اش فعال می‌شود. او خودآگاهانه فکر می‌کند که در حال حفظ نظم جلسه است؛ اما ناخودآگاه، با تجربه‌های قدیمی‌اش از احساس تهدید در برابر اقتدار، واکنش نشان می‌دهد. این‌جا جایی است که ضدانتقال وارد صحنه می‌شود: پاسخ‌های هیجانی فرد در مواجهه با دیگری، که بیشتر درباره دنیای درونی خودش است تا طرف مقابل.

ضدانتقال می‌تواند به‌شکل بی‌صدا مسیر جلسه را تغییر دهد. مثلا ممکن است مدیری که احساس کند مورد حمله قرار گرفته، به‌جای شنیدن پیام، توجهش را روی شخصیت گوینده متمرکز کند. او ممکن است با لحنی خشک یا تصمیمی قاطعانه، مسیر گفتگو را ببندد. این در حالی است که اعتراض مطرح‌شده، صرفا بخشی از فرآیند سالم تبادل ایده‌ها بوده است.

در چنین موقعیت‌هایی، فضای گفتگویی، به‌جای اینکه بستری برای شنیدن و تبادل نظر باشد، تبدیل می‌شود به میدانی برای دفاع‌های هیجانی پنهان. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در یک جلسه، چیزی در فضای جلسه «نامرئی» ولی عمیقاً تعیین‌کننده احساس شود؛ گویی همه درگیر بازی‌ای شده‌اند که قوانینش را کسی به زبان نیاورده است.

چه نیرویی پشت واکنش‌های «ظاهرا منطقی» ما در جلسات پنهان شده است؟

فرافکنی؛ وقتی خود را در دیگری می‌بینیم

بیایید به روایت ناصر نگاه کنیم؛ مدیری که همکار جدیدش را «غیرقابل اعتماد» می‌داند، در حالی که هیچ تجربه مشخصی از خیانت یا بی‌اعتمادی از او ندارد. بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که ناصر، به‌دلیل تجربه‌های قبلی شکست در همکاری، ترسی درونی از از‌دست‌دادن کنترل دارد. او این ترس را در قالب بی‌اعتمادی به دیگری می‌ریزد. این‌جاست که فرافکنی فعال شده است.

در محیط کاری، فرافکنی مثل یک نمایش نامرئی است؛ ما بخش‌هایی از خودمان را که نمی‌خواهیم ببینیم، به همکاران نسبت می‌دهیم. مثل وقتی که مدیری که خود دچار دودلی است، دائم کارمندانش را به «بلاتکلیفی» متهم می‌کند. یا کارمندی که از تنبلی خود رنج می‌برد، مدام درباره دیگران می‌گوید: «هیچ‌کس درست کار نمی‌کند!»

فرافکنی می‌تواند به‌شدت بر فضای جلسه اثر بگذارد. گاهی بدون اینکه کسی بداند چرا، یک فرد نقش «سیبل» پیدا می‌کند؛ همه از او انتقاد می‌کنند، حتی وقتی رفتارش تفاوتی با دیگران ندارد. گاهی این فرد، تنها انعکاس‌دهنده احساساتی است که دیگران جرأت دیدن آن‌ها را در خود ندارند.

شاید این سوال برایتان پیش آمده باشد که در این فضاهای کاری، آیا واقعا می‌توان فهمید چه چیزی مربوط به من است و چه چیزی از دیگری می‌آید؟ اینجا همان نقطه‌ای است که آگاهی نسبت به فرآیندهای ناخودآگاه، نه‌فقط مهارتی حرفه‌ای بلکه ضرورتی انسانی می‌شود.

چرا جلسات کاری، میدان پویایی‌های گروهی‌اند؟

شاید تصور کنید جلسات کاری فقط محل بحث درباره پروژه‌ها، شاخص‌ها و تصمیم‌ها هستند. اما از نگاه روانکاوانه، این فضاها صحنه‌ای‌ هستند که در آن‌ها روابط قدرت، ترس‌های پنهان، آرزوهای ناکام‌مانده و آسیب‌های قدیمی فرصت بروز می‌یابند. جلسات کاری، به‌ویژه وقتی گروهی‌اند، ظرفی می‌شوند برای بازتاب دادن بخش‌های نادیده‌ روان هر عضو تیم.

مفاهیمی که «فولکس» در تحلیل‌هایش بر آن تأکید می‌کند، از جمله «ذهن گروهی» و «بازنمایی جمعیِ دنیای درونی افراد» به ما یادآور می‌شود که گروه، فقط جمعی از افراد کنار هم نیست؛ بلکه یک سیستم زنده با روانی جمعی است. در چنین سیستمی، گاه اضطراب یک نفر، مثل ویروسی پنهان، به دیگران منتقل می‌شود و بدون اینکه حرفی زده شود، حال‌وهوای کل جلسه را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

در جلساتی که افراد در معرض فشارهای روانی قرار دارند، ممکن است چیزی شبیه به «همدستی پنهان» شکل بگیرد؛ نوعی هماهنگی ناخودآگاه برای انکار مسئله‌ای نگران‌کننده یا قربانی کردن یک نفر برای کاهش اضطراب جمعی. آیا تا حالا در جلسه‌ای بوده‌اید که همه، بی‌دلیل، از کنار یک مشکل مهم عبور کنند؟ یا کسی که حرف متفاوتی می‌زند، ناگهان با سکوت سنگین جمع مواجه شود؟

وقتی جلسه میدان تفکر نیست

گروه‌ها ممکن است به‌جای تفکر، وارد «حالت‌های پایه» شوند؛ مثل وابستگی، حمله یا فرار، یا نجات‌طلبی. این حالت‌ها، به‌جای آن‌که فضای گفتگو را به‌سوی تحلیل و تصمیم‌گیری پیش ببرند، به تسلیم‌ یا دفاعی‌گری منجر می‌شوند.

مثلا تیمی را در نظر بگیرید که هر بار جلسه شروع می‌شود، بدون هیچ مقاومتی به نظر مدیر پاسخ مثبت می‌دهد، حتی وقتی واضح است که برنامه ارائه‌شده مشکلات جدی دارد. در این‌جا گروه وارد حالت وابستگی شده، جایی که همه چشم‌به‌راه رهبری مطلق از بالا هستند و خود را ناتوان از تفکر می‌بینند.

یا جلسه‌ای که در آن، پس از مطرح شدن یک بحران، اعضا به‌جای بررسی راه‌حل، شروع به انتقاد از سایر واحدها می‌کنند. این دفاع، که گاهی با طعنه و شوخی هم همراه است، نشانه‌ای از حالت حمله یا فرار است؛ فراری از پذیرش مسئولیت و حمله به دیگری به‌عنوان مکان تخلیه هیجانی.

در چنین فضاهایی، ظرفیت تفکر گروه کاهش می‌یابد. گویی همه از چیزی می‌ترسند، اما هیچ‌کس دقیق نمی‌داند از چه. شاید از شکست؟ از قضاوت؟ یا از دیده‌شدن بخش‌هایی از خود که دوست ندارند با آن روبه‌رو شوند؟

نهادها نیز روان دارند!

سازمان‌ها، تنها ساختارهایی برای تولید محصول یا ارائه خدمات نیستند؛ بلکه «بدن‌هایی روانی» دارند که در آن‌ها هیجان، اضطراب و خیالات کارکنان جریان دارد. درنتیجه سازمان هم یک سیستم زنده است، با ناخودآگاه خاص خود.

برای مثال، سازمانی که بارها در تاریخچه خود با بحران‌، تغییر مدیر یا ورشکستگی مواجه شده، ممکن است فرهنگ ناخودآگاه «ترس از ریسک» در آن تثبیت شود. جلسات چنین سازمانی ممکن است در ظاهر نوآورانه باشند، اما در عمل، همه تصمیم‌ها محافظه‌کارانه و از سر احتیاط باشد. این نه به‌خاطر بی‌علاقگی به تغییر، بلکه به‌دلیل زخمی است که در خاطره جمعی سازمان مانده است.

در فضای جلسات، افراد نه‌تنها نماینده‌ خود، بلکه حامل هیجان‌های سازمان نیز هستند. مثلا ممکن است یکی از اعضا، ناگهان سخنی رادیکالی و پرخطر مطرح کند و بقیه با او مقابله کنند؛ در حالی که ناخودآگاه، او نقش «بازیگرِ ریسک» را برعهده گرفته تا دیگران بتوانند در پناه انکار بمانند. در چنین شرایطی، مهم است که رهبران و اعضای تیم بتوانند نه‌فقط به محتوای کلمات، بلکه به فضای جلسه، تنش‌ها، سکوت‌ها و حتی خنده‌های ناگهانی توجه کنند. آیا این خنده واقعا از شوخی بود؟ یا دفاعی در برابر اضطراب شدید؟

آیا تا به حال تجربه کرده‌اید که یک جمله ساده، ناگهان کل جلسه را تغییر دهد؟ یا کسی ناگهان جلسه را ترک کند؟ شاید نشانه‌ای از یک پویایی نادیده‌ درون گروه باشد؛ نشانه‌ای از جایی که ناخودآگاه، سکان روابط را به‌دست گرفته است.

پذیرفتن اینکه در جلسات، فقط عقلانیت نیست که تصمیم می‌گیرد، بلکه هیجان‌ها، پیش‌فرض‌ها و تاریخچه‌های روانی هم حضور دارند، گام نخست در ساختن فضای گفتگویی‌تری است که در آن، افراد بتوانند هم فکر کنند و هم احساس کنند؛ بدون ترس، بدون دفاع، و با آگاهی بیشتر از دنیای درونی خود و دیگران.

جمع‌بندی مقاله

جلسات کاری، فقط مکان‌هایی برای رد و بدل شدن داده‌ها و تصمیم‌ها نیستند. آن‌ها صحنه‌هایی زنده‌اند که در آن پویایی‌های پنهان، از جمله انتقال، ضدانتقال و فرافکنی، در تعامل با ذهنیت جمعی گروه و خاطرات سازمانی، شکل روابط و تصمیم‌ها را رقم می‌زنند. شناخت و درک این فرآیندها، به ما کمک می‌کند تا در جلسات، نه‌تنها حرفه‌ای‌تر، بلکه انسانی‌تر حضور داشته باشیم؛ با آگاهی بیشتر نسبت به آنچه از درونمان عبور می‌کند و آنچه نادیدنی اما مؤثر، در فضای کار جاری است.

  1. انتقال و ضدانتقال در محیط کار، اغلب رفتارهای به‌ظاهر منطقی را جهت‌دهی می‌کنند.
  2. فرافکنی‌ها می‌توانند دیگران را به‌عنوان آینه‌ای برای احساسات سرکوب‌شده ما تبدیل کنند.
  3. جلسات کاری صحنه‌ای برای بروز ذهنیت جمعی و ناخودآگاه گروهی هستند، نه فقط بحث‌های فنی.
  4. مفاهیمی مثل ذهن گروهی (Foulkes)، حالت‌های پایه گروهی (Bion) و روان سازمانی (Stapley) به درک پویایی‌های جلسات کمک می‌کنند.
  5. خودآگاهی نسبت به این پویایی‌ها، مهارتی کلیدی برای ایجاد گفتگوهای واقعی و کاهش تنش‌های مزمن در سازمان است.

برای اندیشیدن بیشتر

پویایی‌های پنهان در جلسات و روابط کاری

منبع مقاله

این مقاله از کتاب The Unconscious at Work – Psychodynamics for Consultants and Managers انتخاب شده است.

دیدگاه ناشناس

شما می‌توانید دیدگاه خود را بصورت کاملا ناشناس و بدون درج اطلاعات شخصی خود ثبت نمایید.