کیفیت سطحی ارتباط و برداشتهای رابطهای
کیفیت سطحی ارتباط و برداشتهای رابطهای
چگونه لحن، سکوت و نگاه میتوانند برداشتهای رابطهای را تغییر دهند؟
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که وسط یک گفتگو با همسرتان، جملهای را گفتهاید و بعد با خودتان فکر کردهاید: «چرا این را گفتم؟ اصلاً منظورم این نبود!» یا شاید وقتی شریکتان با حالتی خنثی پاسخ داده، احساس سردی شدیدی در دلتان نشسته است. انگار چیزی در فضا هست، چیزی نادیدنی اما واقعی، که تأثیر خودش را گذاشته. این «چیز» همان سطح رویهای ذهن ارتباطیست؛ سطحی که ظاهراً ساده است، اما در واقع لایهای پرنوسان از واکنشهای در لحظه را در بر دارد.
وقتی دو نفر با هم در ارتباطاند، فقط جملاتی که میگویند مهم نیست. بلکه نحوه بیان، سکوتها، مکثها، نگاهها، حتی تپق زدنها همگی معنا دارند. سطح رویهای ذهن ارتباطی همانجاست؛ در این نشانههای ظریف، در کیفیتی که از تعامل بیرون میزند. گاهی ممکن است ظاهر یک جمله آرام باشد، اما بدن یا نگاه گوینده چیزی دیگر بگوید. همین ناهماهنگی باعث میشود طرف مقابل احساس سردرگمی یا بیاعتمادی کند.
مثلاً تصور کنید علی از محل کار برگشته و بدون اینکه حرفی بزند، مستقیم به اتاق خواب میرود. مریم از آشپزخانه صدایش میزند: «چطوری؟» علی میگوید: «خوبم، خستهام.» این گفتگو ممکن است از نظر کلمات مشکلی نداشته باشد، اما فضای بین آنها را ببینید. در این سطح رویهای، بدن علی، تن صدا، و حتی نبود تماس چشمی، حرفهای ناگفته زیادی دارند. مریم ممکن است در دلش فکر کند: «چیزی شده؟ من کاری کردم؟»
در واقع، سطح رویهای ذهن ارتباطی مثل پوست رابطه است. شاید خودش محتوای اصلی نباشد، اما اگر زخمی یا تحریکشده باشد، کل رابطه را حساس و دردناک میکند. این سطح، محل عبور لحظهبهلحظه هیجانها و معانی است؛ مثل هوایی که بین دو نفر جریان دارد. اگر این هوا کدر و گرفته باشد، حتی حرفهای خوب هم به دل نمینشینند.
تا حالا فکر کردهاید چرا گاهی یک لبخند نصفه یا یک لحن خشک، بیشتر از یک جمله تند آدم را آزار میدهد؟ دلیلش همینجاست؛ سطح رویهای ذهن ارتباطی، جاییست که بدن و ذهن با همدیگر هماهنگ یا ناهماهنگ میشوند. وقتی این هماهنگی وجود نداشته باشد، گیرهایی در ارتباط شکل میگیرد که معمولاً نه طرفین میدانند دقیقاً از کجاست، نه میتوانند راحت دربارهاش حرف بزنند.
سطحی که عمیقتر از عمق است
شاید این جمله کمی عجیب باشد، اما سطح رویهای گاهی از محتوای عمیقتر است. چون پیش از آنکه حرفی گفته شود، نشانهای رد و بدل میشود. گاهی حتی قبل از سلام کردن، یک نگاه، یک طرز نشستن یا یک نوع سکوت، تمام میدان ارتباط را شکل میدهد. در این سطح، کیفیت حضور مهمتر از خودِ حضور است. اگر دو نفر مدام با «حالت دفاعی» وارد این میدان شوند، خیلی زود فضای اعتماد فرومیپاشد.
تصور کنید مریم همیشه با لبخندی اجباری وارد خانه میشود و علی با نگاهی گریزنده جوابش را میدهد. ممکن است کلماتشان مودبانه باشد، اما زیر این رفتارها، ترسی مشترک جریان دارد: «اگر خودم را نشان بدهم، شاید طرد شوم.» یا «اگر احساس واقعیام را بگویم، آسیب میبینم.» سطح رویهای جاییست که این ترسهای ناگفته خودشان را نشان میدهند، بدون آنکه مستقیم بیان شوند.
برای همین است که گفتن «من خوبم» همیشه معنای ثابتی ندارد. گاهی این جمله در بدنی گفته میشود که منقبض است، با چهرهای درهم و صدایی گرفته. و همین باعث میشود که طرف مقابل احساس کند چیزی درست نیست، حتی اگر نتواند آن را توضیح دهد. حالا اگر این سطح نادیده گرفته شود، ممکن است به تدریج به یک سوءتفاهم مزمن تبدیل شود؛ جایی که هر دو طرف احساس میکنند تلاش میکنند، اما دیده نمیشوند.
اینجاست که توجه به سطح رویهای ذهن ارتباطی، بهجای حساسیت افراطی، به یک مهارت تبدیل میشود. مهارتی برای شنیدن چیزهایی که گفته نمیشوند. دیدن چیزهایی که ظاهرشان ساده است، اما ریشه در تجربههای پنهان دارد. اگر یاد بگیریم گاهی به «چگونه گفتن» توجه کنیم، نه فقط به «چه گفتن»، شاید راهی برای دیدن یکدیگر پیدا شود؛ نه فقط با گوش، که با دل.
چطور سطح رویهای میتواند به رابطه عمق ببخشد؟
وقتی به سطح رویهای ذهن ارتباطی توجه میکنیم، متوجه میشویم که بسیاری از سوءتفاهمها از همینجاست که آغاز میشوند. شاید شما فقط خسته باشید و با صدایی آرام جواب دهید، اما همسرتان آن را بیعلاقگی یا سردی تعبیر کند. این تفاوت در دریافت، از آنجا میآید که هرکدام از ما «عینکی» مخصوص خودمان برای تفسیر نشانههای ارتباطی داریم؛ این عینک، همان گذشته ما، تجربههای قبلیمان و حتی زخمهای قدیمیتر است.
برای مثال، اگر علی در کودکی هر وقت ناراحت بوده کسی به او توجه نمیکرده، ممکن است سکوت مریم را بهعنوان بیتوجهی یا طرد تجربه کند، حتی اگر مریم فقط در حال فکر کردن باشد. یا برعکس، مریم ممکن است واکنش سرد علی را نشانهای از این بداند که دیگر دوستش ندارد، چون در نوجوانیاش با بیاعتناییهای مادرش تنها مانده. این تجربههای ناخودآگاه، خودش را در سطح رویهای نشان میدهد، بدون اینکه ما آگاه باشیم.
جالب اینجاست که گاهی افراد در ظاهر، هیچ مشکلی با یکدیگر ندارند. دعوایی در کار نیست، ناسزایی رد و بدل نمیشود، اما رابطه حس خوبی ندارد. اینجاست که باید به کیفیت تعامل نگاه کنیم، نه فقط محتوای آن. سطح رویهای ذهن ارتباطی مثل آبیست که قایق رابطه روی آن حرکت میکند؛ اگر موج داشته باشد، حتی قویترین قایق هم تکان میخورد.
تا حالا به این فکر کردهاید که شاید خستگی یا بیحوصلگیتان، نه به خاطر خودِ رابطه، بلکه به خاطر این ناهماهنگیهای کوچک اما تکراری باشد؟ وقتی کیفیت ارتباط ناموزون باشد، بدن و ذهن هر دو بهمرور واکنش نشان میدهند. گاهی این واکنشها به شکل دلخوری، گاهی کنارهگیری، و گاهی هم حمله نمایان میشوند؛ درحالیکه ریشهشان فقط یک جمله نبود، بلکه حالوهوایی بود که همراه آن جمله آمد.
اگر بخواهیم به شکل سادهتر نگاه کنیم، رابطه مثل یک موسیقی است. هر نت، بهتنهایی معنا ندارد؛ بلکه نحوه اتصال نتهاست که آهنگ میسازد. سطح رویهای ذهن ارتباطی همان ریتم رابطه است. گاهی آهنگ رابطه یکنواخت و دلنشین است، گاهی هم تند و تیز و گسسته. نکته اینجاست که ما همیشه بر این ریتم آگاه نیستیم، اما تأثیرش را عمیقاً احساس میکنیم.
قدم اول: دیدن چیزی که نامرئیست
این آگاهی، فرصتی برای تغییر است. وقتی متوجه شدید که همسرتان بهجای کلمات، با بدن یا لحنش چیزی میگوید، میتوانید به جای قضاوت، کنجکاوی کنید. بپرسید: «به نظر ناراحت میرسی، درسته؟» یا «احساس میکنم فاصله افتاده بینمون، چیزی شده؟» همین پرسشهای ساده، فضا را از گره به گفتگو تبدیل میکنند. البته گفتن این جملات نیازمند جسارت است؛ جسارت دیدن چیزی که شاید دوست نداشته باشیم ببینیم.
گاهی بد نیست پیش از اینکه واکنش نشان دهید، به فضای رابطه گوش بدهید. مثلاً اگر قرار است انتقادی بکنید، ابتدا به فضای موجود دقت کنید: آیا همسرتان حال شنیدن دارد؟ آیا شما در حالت آرام هستید؟ سطح رویهای میتواند راهنمای خوبی باشد برای تشخیص لحظه مناسب یا نامناسب برای بیان یک موضوع.
بهجای اینکه در لحظهای پرتنش، فقط به «چه گفتن» توجه کنید، میتوانید به «چگونه بودن» فکر کنید. آیا بدنتان جمع شده بود؟ آیا نگاهتان فرار میکرد؟ آیا صدایتان لرزش داشت؟ اینها نشانههایی هستند که در سطح رویهای عمل میکنند و میتوانند رابطه را دچار سوءبرداشت یا نزدیکی بیشتر کنند. دیدن این نشانهها، یعنی دیدن آنچه واقعاً در حال روی دادن است.
اگر از خودتان بپرسید: «الان در سطح ظاهری رابطه چه چیزی رد و بدل شد؟» میتوانید فاصله بگیرید از قضاوت، و وارد فضای گفتگویی شوید. این پرسش، شاید ساده باشد، اما قدرتی در خودش دارد؛ قدرتی که رابطه را از چرخه واکنشی بیرون میآورد و آن را به فضایی زنده، پاسخگو و امن تبدیل میکند.
جمعبندی مقاله
در این مقاله تلاش کردیم نشان دهیم که بخش بزرگی از تجربه ارتباطی ما در سطحی جریان دارد که معمولاً دیده نمیشود: سطح رویهای ذهن ارتباطی. جایی که نگاهها، لحن صدا، تنفس، سکوتها و بدنها با هم سخن میگویند. توجه به این سطح، میتواند ما را از چرخههای تکراری رنج و سوءبرداشت رها کند و بهسمت رابطهای زندهتر، حساستر و انسانیتر هدایت کند. نقطه آغاز، دیدن چیزیست که معمولاً نادیده میگیریم: کیفیت لحظه.
- سطح رویهای ذهن ارتباطی شامل نشانههای غیرکلامی و لحظهای در تعامل میان زوجهاست.
- ناهماهنگی در این سطح میتواند منجر به سوءبرداشت و احساس طرد یا بیتوجهی شود.
- تجربههای ناخودآگاه از گذشته ما، بر تفسیر این نشانهها تأثیر میگذارند.
- توجه به «چگونه گفتن» بهاندازه «چه گفتن» مهم است و میتواند رابطه را عمیقتر کند.
- آگاهی نسبت به سطح رویهای، امکان گفتگو، همدلی و ترمیم رابطه را افزایش میدهد.
برای اندیشیدن بیشتر
تا حالا لحظهای را به یاد آوردهاید که در آن گفتگویتان درست بود، اما «حال» رابطه خوب نبود؟ چرا آن لحظه را اینطور تجربه کردید؟
شاید بد نباشد یک بار برگردید و به همان لحظه فکر کنید؛ چه چیزی در فضا بود که باعث شد حستان با محتوای گفتگو یکی نباشد؟ گاهی سرنخ در حس کلی محیط، تن صدا یا حتی انرژی پنهان میان شماست.
اگر قرار باشد به زبان بدن، لحن یا نگاه شریکتان بیشتر توجه کنید، چه چیزهایی ممکن است تازه ببینید که قبلاً از آنها غافل بودید؟
وقتی آگاهانه به زبان بدن، لحن یا نگاه توجه کنید، ممکن است متوجه چیزهایی شوید که همیشه جلوی چشم بوده اما دیده نشده است. شاید سکوتی که فکر میکردید بیاهمیت است، معنایی داشته که حالا تازه کشف میکنید.
آیا میتوانید لحظهای را تصور کنید که بهجای واکنش، مکث کنید و از خود بپرسید: «الان دقیقاً چه چیزی بین ما در حال رد و بدل شدن است؟
در ذهن خود یک مکث کوتاه بسازید و تصور کنید به جای جواب فوری، فقط لحظه را مشاهده میکنید. چه میبینید؟ چه تغییری در برداشتتان رخ میدهد وقتی به جای واکنش، به «حال» رابطه نگاه میکنید؟
منبع مقاله
این مقاله از کتاب «An Intersubjective Systems Approach to Couples Therapy» انتخاب شده است.
شما میتوانید دیدگاه خود را بصورت کاملا ناشناس و بدون درج اطلاعات شخصی خود ثبت نمایید.
حاصل جمع روبرو چند میشود؟