قدرت خیال کودک، پناهگاه احساسات خاموش
قدرت خیال کودک، پناهگاهی برای احساسات خاموش
آیا تخیل کودک همیشه بازی است، یا گاهی سازوکاری برای تحمل درد؟
روزی مادری تعریف میکرد دختر 6 سالهاش مدام با یک خرس عروسکی حرف میزند؛ نه فقط در زمان بازی، بلکه وقتی از چیزی ناراحت میشود، با او خلوت میکند. مادر میگفت: «وقتی پدرش سرش داد زد، رفت توی اتاق و با خرسش در گوشی حرف زد. انگار داشت با کسی درد دل میکرد». شاید برای شما هم پیش آمده باشد که متوجه شوید فرزندتان در دنیایی خیالی فرو رفته، و گاهی این دنیا، جایی است که دردهایش را در آن پنهان میکند. اما این تخیلها چه میخواهند به ما بگویند؟
خیالبافی در کودکان فقط برای سرگرمی نیست؛ گاهی خانهای امن است که کودک در آن پناه میگیرد. کودکانی که با ترس، تنهایی یا احساسات پیچیده مواجهاند، ممکن است دنیایی خیالی بسازند تا خود را از واقعیتِ دشوار دور کنند. این خیالها مثل پتوهایی گرم هستند در شبی سرد؛ برای زنده ماندن در برابر احساسی که هنوز کلماتش را پیدا نکردهاند.
در کتاب «گفتگو با کودکان و نوجوانان» به صحنههایی اشاره شده که در آنها کودک با خلق داستان یا شخصیت خیالی، به جای گفتن مستقیم رنجش، آن را «بازسازی» میکند. این بازسازی گاه آنقدر دقیق است که بزرگتر را وامیدارد از خود بپرسد: «آیا این فقط بازی است، یا حرفی در دل پنهان شده؟»
وقتی شخصیتهای خیالی، آینه احساسات واقعیاند
مینا دختری 7 ساله، هر شب قبل از خواب داستانی درباره یک شاهزاده تنها میساخت که هیچکس حرفش را نمیفهمید. مادرش گفت: «اول فکر میکردم فقط قصه سازیست. اما بعد متوجه شدم همیشه این شاهزاده یا تبعید شده یا از بقیه جدا مانده». اگر دقت کنیم، کودکانی مثل مینا از طریق تخیلشان تلاش میکنند احساسات پیچیده را در قالبهایی قابلتحمل بیان کنند. داستانها برایشان زبانی دیگر است؛ زبانی که گاه از صد کلمه صادقانهتر است.
شاید تا به حال از خود پرسیده باشید: چرا کودک واقعیت را رها میکند و به خیال پناه میبرد؟ پاسخ این است که واقعیت گاهی برای کودک بیش از حد سنگین است. تخیل، فرصتی میدهد برای تمرین، تجربه و حتی احیای خویشتن. کودک در نقشها و سناریوهای خیالی، خودش را نه فقط در مقام قربانی، بلکه در مقام قهرمان میبیند؛ و این تغییر موقعیت، میتواند احساس توانمندی به او بدهد.
در این میان، پرسش مهمی پیش میآید که چه زمانی باید نگران دنیای خیالی کودک شد؟ واقعیت این است که تا زمانی که تخیل، مانعی برای ارتباط واقعی یا عملکرد روزمرهی کودک نباشد، بیشتر از آنکه مشکل باشد، نشانهایست از نیاز؛ نیازی برای دیدهشدن، برای شنیدهشدن، برای کنار آمدن با چیزی که هنوز نمیتواند دربارهاش صحبت کند.
خیالبافی، پلی میان درون کودک و دنیای بیرون
وقتی کودک با عروسکها یا حیوانات خیالیاش حرف میزند، گاهی انگار دارد با ما صحبت میکند؛ اما نه بهطور مستقیم. مثلا کودکی که مورد سرزنش شدید پدر قرار گرفته بود، بعد از آن اتفاق شروع کرده بود با یک سگ خیالی حرف زدن و به او میگفت: «تو بهترینی، مهم نیست اونا چی میگن»! این دیالوگ، فریاد خاموشیست که شاید مستقیم نمیتواند به زبان بیاید، اما درون کودک دارد تکرار میشود.
در چنین مواقعی، نقش بزرگتر این نیست که آن دنیای خیالی را قطع کند، بلکه باید با کنجکاوی و احترام وارد آن شود. شاید لازم باشد به کودک بگوییم: «میخوام بدونم اون سگ خیالیت چه حرفهایی بهت میزنه». چنین جملهای، به جای قضاوت یا پرسوجوی خشک، راهیست برای ورود به دنیای کودک از دریچهای که خودش باز کرده است.
دنیای خیال کودک، مثل پلیست میان درون پرهیجان او و دنیای بیرونی ما. اگر با او روی این پل قدم بزنیم، شاید بتوانیم بفهمیم آنسوی دردهایش چه چیزی پنهان شده است. اما اگر بخواهیم این پل را خراب کنیم تا زودتر به «حقیقت» برسیم، چیزی که باقی میماند، تنهایی کودک است.
آیا تا به حال به تخیلهای فرزندتان گوش دادهاید، نه برای اصلاح آن، بلکه برای شنیدن آنچه در دلش در جریان است؟ گاهی قصههایی که میسازند، بیش از هر توضیحی از واقعیتشان خبر میدهد.
اینکه کودک در موقعیتهای سخت به تخیل پناه ببرد، نهتنها غیرطبیعی نیست، بلکه واکنشی پیچیده و خلاقانه است. تخیل برای برخی کودکان، راهیست برای زنده ماندن هیجانی، برای ساختن معنا، و برای ارتباط گرفتن، حتی اگر این ارتباط هنوز کلمهای نداشته باشد.
در بخش بعدی، به این موضوع خواهیم پرداخت که چطور والدین یا مراقبان میتوانند از دریچه همین دنیای خیالی، کودک را بهتر درک کنند و رابطهای امنتر با او بسازند.
چطور با دنیای خیالی کودک همراه شویم، بدون اینکه آن را بشکنیم؟
لیلا مادر آراد، تعریف میکرد که پسرش مدتی بود با یک هیولای خیالی به نام «بالاخور» حرف میزد. اوایل شوخی میکردند و میگفتند «باز رفیق ترسناکات اومد؟» اما وقتی دیدند آراد فقط موقع ناراحتی سراغ بالاخور میرود و حتی یکبار زیر گریه زد و گفت: «بالاخور میگه هیچکس دوستم نداره»، متوجه شدند که پشت این خیال، احساسی پنهان شده است.
برای بسیاری از والدین، این لحظهایست که احساس سردرگمی میکنند. نمیدانند باید جدی بگیرند، نادیده بگیرند یا سعی کنند کودک را «واقعنگر» کنند. اما بهترین واکنش، چیزی بین اینهاست: کنجکاوی بدون داوری. یعنی به جای اصلاح یا بازخواست، فقط بپرسیم: «بالاخور امروز چی گفت؟» یا «فکر میکنی چرا این حرفو زد؟» همین پرسشهای ساده، کودک را به گفتن دعوت میکند، بدون اینکه احساس خطر کند. برخی کودکان فقط وقتی احساس امنیت میکنند، اجازه میدهند احساسات واقعیشان از پشت نقاب تخیل بیرون بیاید. آنها باید مطمئن شوند که کسی پشت در خیالشان ایستاده، نه با قضاوت، بلکه با گوش شنوا.
آیا تا به حال پیش آمده که فرزندتان به جای گفتن مستقیم «ناراحتم»، داستانی بسازد که شخصیتش تنها، رهاشده یا خشمگین است؟ شاید آن داستان، تنها راهیست که بلد است خودش را نشان دهد.
نقش والد، فقط همراهی است، نه کارگردانی دنیای کودک
وقتی کودک وارد دنیای خیالش میشود، قرار نیست ما نقش نویسنده یا کارگردان را داشته باشیم. کافیست بازیگر مکمل باشیم؛ کسی که حضورش، نه سلطهگر است و نه بیاعتنا. پدر وقتی متوجه شد پسرش مدام با یک خرس عصبانی خیالی دعوا میکند، سعی نکرد بگوید «خرس رو بنداز دور»، بلکه گفت: «فکر میکنی این خرس چرا انقدر عصبانیه؟» و کودک با سکوتی سنگین، آهسته گفت: «چون دلش میخواد کسی بغلش کنه».
در این لحظه، رابطهای اتفاق میافتد که از جنس فهم است، نه فقط آموزش. والد با وارد شدن به فضای ذهنی کودک، نه به عنوان ناظر بلکه به عنوان شریک، به او میگوید: «من اینجا هستم، حتی اگر هنوز ندانی چطور حرف بزنی».
در مواردی که کودک تخیل را با بازیهای تکراری یا شخصیتهای پایدار تداوم میدهد، مهم است که مراقبان عجلهای برای «درست کردن» شرایط نداشته باشند. برخی احساسها زمان میخواهند تا از قالب خیال بیرون بیایند. تلاش برای بیرون کشیدن کودک از تخیل، گاهی مثل کندن میوه نارس است.
تخیل، تمرینی برای مواجهه با واقعیت است
ممکن است بپرسید: آیا کودک با پناه بردن به خیال، از واقعیت دور نمیشود؟ پاسخ این است که برعکس، تخیل ابزاریست برای تمرین واقعیت. کودک در فضای خیالی میآزماید، میسنجد، و گاه حتی اشتباه میکند، اما بدون خطر واقعی. مثلا پسری که در دنیای واقعی از طردشدن میترسد، در بازی خیالیاش بارها رها میشود و هر بار راه تازهای برای بازگشت مییابد. این بازیها، برای مغز کودک شبیه به تمریناتی هستند که او را برای واقعیت قویتر میکنند.
کودکان با خلق قهرمانهای شکستناپذیر، یا حیوانات جادویی، سعی داشتند به خودشان بگویند: «تو هم میتونی قوی باشی». این نشانه مقاومت نیست، بلکه نشانهایست از تلاش برای کنار آمدن با چیزی که کودک هنوز نامی برایش ندارد.
یکی از زیباترین راههای حمایت از کودک، این است که دنیای خیالش را به رسمیت بشناسیم؛ نه آن را تحقیر کنیم، نه زیادی جدی بگیریم. فقط همانقدر که خودش جدیاش میگیرد، با او همراه شویم. بگذاریم کودک بداند که حتی اگر پل بین خیال و واقعیتش لغزان باشد، کسی هست که حاضر است با او از آن عبور کند.
همراهی با تخیل کودک، به معنی تشویق به فرار از واقعیت نیست، بلکه یعنی ایجاد فضایی امن که در آن، خیال و واقعیت بتوانند در کنار هم حضور داشته باشند؛ درست مثل پدر یا مادری که در بازی کودک با «دوست خیالی»اش شریک میشود، اما در عین حال، از حال و روز واقعی کودک هم غافل نمیماند.
جمعبندی مقاله
خیالبافی کودکان همیشه نشانه بازی یا فانتزی صرف نیست؛ گاهی سازوکاریست برای تحمل احساسات سنگینی که هنوز برایشان واژهای ندارند. وقتی کودک به جای بیان مستقیم، از راه داستان، شخصیت خیالی یا بازیهای تکراری به درون خود اشاره میکند، در واقع تلاش دارد میان دنیای درون و دنیای بیرون پلی بسازد. اگر ما بزرگترها بتوانیم بدون قضاوت، با کنجکاوی و آرامش این پل را ببینیم و بر آن قدم بگذاریم، شاید بتوانیم پیش از هر گفتگویی، حضور مؤثری در دل کودک داشته باشیم؛ حضوری که به او امنیت میدهد تا احساساتش را، حتی اگر با زبان خیال بیان شوند، به رسمیت بشناسد.
- تخیل کودکان گاه پاسخی به دردهای ناگفته یا احساسات گنگ درونی است.
- شخصیتهای خیالی، میتوانند بازتابی از تنهایی، خشم یا نیاز کودک باشند.
- والدین و مراقبان باید با کنجکاوی و بدون قضاوت، به این دنیاها نزدیک شوند.
- تخیل نه فقط پناهگاه، بلکه فرصتی برای تمرین واقعیت و مواجهه با هیجانات است.
- احترام به دنیای خیالی کودک، احترام به تلاش او برای معنا دادن به تجربههایش است.
برای اندیشیدن بیشتر
آیا تا به حال تلاش کردهاید نه فقط داستان کودکتان، بلکه احساس نهفته در پشت آن را بشنوید؟
وقتی کودکتان با یک شخصیت خیالی صحبت میکند، آیا واکنش شما او را به گفتن بیشتر تشویق میکند یا عقب میراند؟
در خانه شما چه فضایی وجود دارد که خیال کودک بتواند در آن با امنیت رشد کند، نه اینکه سرکوب شود؟
منبع مقاله
این مقاله از کتاب Dialogues with Children and Adolescents انتخاب شده است.
شما میتوانید دیدگاه خود را بصورت کاملا ناشناس و بدون درج اطلاعات شخصی خود ثبت نمایید.
حاصل جمع روبرو چند میشود؟